تقوا در مصرف

نويسنده:رضا افتخاری




تقوا به معنای پرهیزگاری و خودداری نفس و برگرفته از کلمه وقایه، در کاربردهای قرآنی از چنان گستره معنایی برخوردار می باشد که برخی بر این عقیده هستند که بسیاری از مفاهیم کلیدی در حوزه های اعتقادی و رفتاری را می توان ازطریق این واژه بیان کرد.
به این معنا که در کاربردهای قرآنی و فرهنگ آن، تقوا به مفهومی گسترده تر و فراگیرتر از آن است که بتوان با تک واژگانی چون پرهیزگاری آن را بیان کرد. از این رو، هنگامی که از تقوا در مصرف سخن به میان می آید، به معنای رعایت و حفظ حدود و ثغوری است که خداوند برای بهره مندی شخص از نعمت ها و رزق الهی بیان کرده است تا به این وسیله خود را از خشم و غضب الهی که نماد و مظهر آن دوزخ و عذاب های آن است حفظ کرده و نگه دارد.
براین اساس می توان از تقوا در مصرف سخن گفت. نویسنده در این حوزه معنایی بر آن است تا شیوه ها و الگوهای درست مصرف را براساس آیات قرآنی بیان کند. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

رعایت حدود الهی

شاید یکی از کلیدی ترین اصطلاحات و واژگان قرآنی تقوا باشد. حضور پررنگ آن را در همه آیات قرآنی می توان مشاهده کرد. از این رو هر واژه و اصطلاح دیگر قرآنی چون توحید و ایمان به گونه ای با این اصطلاح قرآنی ارتباط تنگاتنگی می یابد و نمی توان از توحید یا ایمان سخنی گفت اما معترض تقوا و مسایل آن نشد.
اصولاً توحید، زمانی به عنوان اعتقاد، خود را نشان می دهد که ایمان و باور شخص در حوزه معنایی تقوای قرآنی بروز و ظهور یابد و شخص در عمل، انسانی متقی باشد و رفتارهای وی بیانگر باطن و باورهای درونی او باشد.
بنابراین، تقوا هرچند که به معنای حفظ کردن خویشتن از چیزی است که انسان از آن می ترسد و در اصطلاح شرعی به معنای نگهداری نفس از چیزی است که موجب گناه می شود و این معنا با پرهیز شخص از آن چه خداوند از آن نهی نموده حاصل می شود و حتی کمال آن به وسیله ترک برخی از مباحات تحقق می یابد (مفردات راغب اصفهانی؛ ص 881 ذیل واژه وقی) ولی می توان گفت که تقوا اصولاً شامل رعایت همه حدود الهی است که به شکل امر و نهی صادر شده است. در این صورت می توان گفت همان اندازه که انجام حرام و مکروه، عملی ضدتقوایی است، به همان اندازه ترک واجب یا مستحب نیز عملی ضدتقوایی می باشد.
براین اساس، نمی توان گفت که تقوا در مفهوم اسلامی و معنای گسترده آن، تنها شامل خودداری از گناهان و رعایت حدود الهی در ترک حرام و یا مکروه و یا حتی برخی از مباحات می باشد، بلکه شامل رعایت همه حدود الهی از واجب و حرام است؛ زیرا عدم انجام واجب و یا مستحبی، خود نوعی عدم رعایت حدود الهی و عدم پرهیز ازخواسته های الهی است که به دو شکل امر و نهی صادر می شود.
این گونه است که رعایت تقوا در مصرف خود را بر انسان متقی تحمیل می کند و لازم است که شخص برای دست یابی به تقرب و رهایی از دوری از خداوند، به همه خواسته های الهی توجه داشته و آن را رعایت نماید، حال این خواسته ها به شکل ترک عملی و یا انجام کاری باشد.

رعایت حدود الهی در مصرف

هرچند که خداوند در آیات بسیاری بیان می کند که همه هستی مسخر انسان است و انسان به عنوان خلیفه الهی این حق و توانایی را دارد که در جهان هرگونه که بخواهد تصرف کند و تغییراتی را انجام دهد، ولی جواز تصرف و تسخیر جهان و ایجاد تغییرات در چیزها می بایست برپایه حکمت و فلسفه نظام آفرینش باشد. از آن جایی که نظام آفرینش به هدف خاصی چون دست یابی همه چیزها به کمال شایسته و بایسته ازطریق حرکت از نقص به سوی کمال برنامه ریزی شده است، تصرفات انسان به عنوان خلیفه الهی هم می بایست در راستای دست یابی چیزها به کمال باشد.
از آن جایی که انسان به سبب برخی محدودیت ها به ویژه در حوزه علم و دانش نمی تواند به همه کمالات امور و روش های دست یابی به آن آگاه باشد، نیازمند برخی از دانش های بیرونی است که از راه وحی به او الهام می شود و از آن آگاه می گردد. این دانش ها که از آن به دین اسلام یاد می شود از زمان آدم(علیه السلام) تا حضرت خاتم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به انسان از راه وحی منتقل شده است. انسان ها می توانند وبلکه می بایست با بهره گیری از این دانش ها در مسیری حرکت کنند تا خود و دیگر موجوداتی که تحت ربوبیت خلافت الهی آنها قرار دارند به کمال شایسته و بایسته خویش برسند.
بنابراین هرگونه تصرف و تغییری می بایست براساس این حکمت و فلسفه آفرینش انجام گیرد و هرحرکتی برخلاف آن، حرکتی ضدکمالی و ضدتقوای الهی شمرده می شود و آثار و نتایج بد و زیانباری در دنیا و آخرت به شکل تکوینی و تشریعی بر آن بار می شود.
در دستورالعمل ها و راهنمایی هایی که از سوی خداوند درباره چگونگی مصرف و بهره گیری از نعمت ها و روزی های خداوندی، از سوی خداوند به شکل وحی در دین اسلام تبیین شده، بر پرهیز از هرگونه اسراف و تبذیر و اتراف تأکید بسیار شده است.
اسراف به معنای زیاده روی به عمل و تصرفی گفته می شود که مورد مصرف، بیش از اندازه تغییر یابد و از حد اعتدال و عدالت بیرون رود. به این معنا که برای هر چیزی سه حالت می توان تصور کرد: تفریط، اعتدال و افراط.
عدم بهره گیری درست از نعمت و یا رزقی به معنای تفریط بوده و امری نادرست و غلط است؛ زیرا هرچیزی به عنوان مسخر انسانی می بایست به درستی مورد مصرف قرار گیرد تا افزون بر دست یابی آن چیز به کمال خود، زمینه کمال یابی مطلق را برای آدمی فراهم آورد.
اگر کسی از نعمتی چون آب استفاده نکند و به تفریط، آن را هدر دهد، زمینه آسیب جسمانی و روانی و روحی خود را فراهم می آورد و از راه کمالی بازمی ماند. از این رو بر انسان است که از هر نعمتی که در اختیار اوست بهره گیرد و آن را هدر ندهد اجازه هرزرفتن آن را نیز ندهد.
بسیاری از مردم از بهره گیری نعمت های الهی خودداری می کنند. برخی به ادعای زهد و رهبانیت استفاه از این نعمت ها را بر خود حرام می کنند. نتیجه چنین تحریمی عدم پاسخ گویی درست و کامل به نیازهای جسمی و روحی بشر و عدم دست یابی به وظیفه و مسئولیت شخص در دنیا به عنوان خلیفه الهی است. لذا ازنظر قرآن حرکت هایی چون رهبانیت و زهدگرایی افراطی به معنا و مفهوم ضدکمالی و ضدتقربی بوده و مردم باید از آن حذر کنند.
برخی دیگر از مردم نیز نعمت های الهی را بی دلیل مورد بی توجهی قرار می دهند و از بهره گیری آن خودداری می کنند و زمینه تعالی و تکامل را برخود و خانواده و گاه بر جامعه می بندند. این گونه اعمال و رفتار به عنوان شیوه تفریطی از سوی خداوند، زشت و نادرست معرفی شده و از آن پرهیز داده شده است.
در مقابل گروهی دیگر راه افراط در مصرف را در پیش می گیرند و بیش از اندازه به تصرف و تغییر در نعمت ها اقدام می کنند. آنان بیش از نیاز بدن در چیزی تصرف می کنند و سبب آن می شوند تا به انواع و اقسام بیماری ها دچار شوند.
زیاده روی در مصرف غذا و اسراف می تواند سد راهی برای تکامل شخص و جامعه باشد؛ زیرا افزون بر این که موجب می شود تا شخص بیش از اندازه نیاز مصرف کند و خود را به بیماری و نواقص دچار سازد سبب می گردد امکان بهره مندی دیگران از آن چیز فراهم نشود و یا به سختی به دست آید.
از این رو اسراف ازنظر قرآن، حرام و گناه می باشد و خداوند به صراحت بیان می کند که مسرفان را دوست نمی دارد.
تنها روشی که می توان آن را درست و سالم ارزیابی کرد، روش اعتدال و میانه روی است. به این معنا که به اندازه نیاز از هر چیزی استفاده و بهره برد و اجازه داد تا نفس به اندازه کافی از آن بهره گرفته و راه کمالی خویش را بپماید و دیگران نیز فرصت بهره مندی از آن را بیابند.

تبذیر و اتراف، نشانه بی تقوایی

نوع دیگر بی تقوایی را می توان در تبذیر و ریخت و پاش ها دید. برخی از افراد اعم از فقیر و یا ثروتمند، نسبت به هر چیزی که دارند راه تبذیر را می پیمایند. به این معنا که اگر امکان بهره مندی از چیزی را به وفور بیابند به گونه ای رفتار می کنند که همراه با ریخت و پاش است بی آن که فایده و بهره ای درست و حسابی از آن چیز ببرند.
البته تبذیر در اقشار ثروتمند و سرمایه دار بیش تر است؛ زیرا امکانات در اختیار آنان بیش تر است و همین امر موجب می شود تا بی اندازه ریخت و پاش کنند.
اتراف، روش دیگری است که از سوی سرمایه داران نسبت به مصرف چیزها انجام می گیرد. اتراف به معنای رفاه زدگی، آن است که شخص روحی و روانی طبیعی خویش را از دست دهد و رفتاری به دور از انسانیت در پیش گیرد و تفاخر و تبختر و استکبار، منش وی شود.
در حقیقت می توان گفت که اتراف، حالت روانی در سرمایه داران است که به سبب وجود امکانات و رفاه زدگی به آنان دست می دهد. این رفتار در اشکال مختلف حاوی نابهنجاری بسیاری است که از جمله می توان به اسراف و تبذیر در مصرف و نیز تفاخر و تکبر و تجاوز از قوانین و حدود در رفتارهای اجتماعی اشاره کرد.
اصولاً مسرفان و مبذران و مترفان مردمانی بی تقوا هستند و از افساد در طبیعت و منابع و امکانات پرهیزی ندارند. (بقره آیه205و 206) از اینرو خشم و غضب الهی را به جان می خرند و با مصرف نادرست و بی رویه خویش خود را به سوی دوزخ قهر الهی سوق می دهند.
گروهی از مردم، متأثر از رفتار نابهنجار برخی از مسرفان و اهل تبذیر و اتراف، راه بی تقوایی را در پیش می گیرند و همانند آنان در مصرف نعمت ها و امکانات بی تقوایی می کنند؛ زیرا این دسته از انسانها را به عنوان الگو و سرمشق خویش قرار می دهند و همانند آنان عمل می کنند.
شگفت آنکه برخی دیگر از مردم نه تنها مسرفان را الگوی رفتاری خویش می کنند بلکه از ایشان اطاعت کرده و خود را برده آنان می سازند. خداوند در آیات 150 تا 152 سوره شعراء از مردم می خواهد تا تقوا را پیشه خویش ساخته و از اطاعت اسرافکاران خودداری ورزند؛ زیرا مسرفان کسانی هستند که نه تنها به اصلاح امور جامعه عنایتی ندارند بلکه به افسادگری در جامعه می پردازند و با مصرف نادرست و بی رویه امکانات و نعمت های الهی، فرصت بهره مندی دیگران از نعمت ها را می گیرند و جامعه را از رشد و شکوفایی همه جانبه و تمدنی و فرهنگی و اقتصادی باز می دارند.

نقش تقوا در عرصه اقتصادی

خداوند در آیات چندی به مسأله تقوا در حوزه اقتصادی می پردازد و از مردم می خواهد تا از کم فروشی اجتناب کنند، زیرا کم فروشی موجب می شود تا امنیت اقتصادی در مبادله از دست رود و جامعه از رشد اقتصادی و شکوفایی تمدنی باز ماند. (شعراء آیات179تا183)
تأکید بر تقوای الهی در حوزه اقتصادی از آن رو صورت می گیرد که انسان، با تقوای الهی نه تنها می تواند به بهره مندی بهتر از امکانات و نعمت ها دست یابد بلکه تقوای الهی در حوزه اقتصادی موجب می شود تا شخص و جامعه از روزی های پیش بینی نشده و امکانات برتر و فوق العاده ای بهره مند شود. (طلاق آیات 2و3)
به سخن دیگر، هر جامعه ای که احتمال دست یابی به رشد و شکوفایی اقتصادی و تمدنی را براساس حساب و کتاب های منطقی نمی دهد می تواند با بهره مندی از شیوه تقوای الهی در حوزه اقتصادی به رشد و شکوفایی برسد که بیرون از تفکر و برنامه ها و توانایی های عادی بشر است. (همان)
تقوا عامل مهم در شکوفایی امر تعاون و همکاری میان مردم جامعه (مائده آیه2) و تقسیم انفال (انفال آیه1) و دیگر امکانات و توانمندی های جامعه و اصلاح امور جامعه (حجرات آیه10) می شود و بدین ترتیب رشد اقتصادی و تمدنی می تواند در جامعه سالم و متقی تحقق یابد؛ زیرا همدلی ایمانی و همکاری میان مؤمنان و تقسیم درست ثروت و امکانات، شرایطی را فراهم می آورد که جامعه بتواند درست تولید و توزیع و مصرف کند و همگان در شرایط مساوی به سوی کمال حرکت کنند.
خداوند در آیه 109 سوره توبه تبیین می کند که چگونه مراعات تقوا می تواند موجبات پی ریزی و تأسیس مؤسسات دینی که مردم را به سوی کمال هدایت می کند، شود.
هرچند که آیه در ارتباط با مسأله مسجد و بناهای دینی است ولی می توان با توجه به معیار این که مراد از آن بناهایی است که شرایط بهبودبخشی انسان و دست یابی به کمال را در وی فراهم می آورد، می توان گفت که تقوا عامل مهمی در پی ریزی هر بنای با شکوه تمدنی و کمالی در هر جامعه ای است. این بنا می تواند بنای فرهنگی یا دینی و یا بنای ساختار نظام سیاسی و اجتماعی و یا اقتصادی باشد. چنان که تقوای الهی امام خمینی(ره)، بنای عظیم و مستحکم انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی را گذاشت و مردم را از برکات آن بهره مند ساخت.
خداوند در آیات4، 88، 93 سوره مائده و نیز 69 سوره انفال بر ضرورت رعایت تقوا در بهره گیری از امکانات و روزی های خدادادی تأکید می کند و از انسانها می خواهد که همواره در مصرف امکانات و نعمت های الهی تقوا را مراعات کنند تا شخص و جامعه به سلامتی دست یابد و راه رشد و شکوفایی تمدنی را طی کند؛ زیرا شخص و جامعه با این شیوه می تواند امید داشته باشد به مسئولیت خویش به عنوان مأمور خداوند در استعمار و آبادانی زمین عمل کرده است. (هود آیه61)
ازنظر قرآن، راه رهایی از بی تقوائی در مصرف آن است که از اسراف و تبذیر خودداری شود و انسان زیاده روی و ریخت و پاش را به عنوان رفتاری زشت و نابهنجار ترک کند.
منبع: روزنامه کیهان